سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویــــ باتــــــــلاقــ دنیـــــــا

...

دلم برای لبخند هات تنگ شده بانو...

این شب ها...


[ جمعه 92/9/1 ] [ 7:26 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


دوستش دارم...

ابلیس ، ای خدای بدی ها ! تو شاعری
 من بارها به شاعریت رشک برده ام
شاعر تویی که این همه شعر آفریده ای
غافل منم که این همه افسوس خورده ام
عشق و قمار شعر خدا نیست ، شعر تست
هرگز کسی به شعر تو بی اعتنا نماند
 غیر از خدا که هیچ یک از این دو را نخواست
در عشق و در قمار کسی پارسا نماند
زن شعر تست با همه مردم فریبی اش
زن شعر تست با همه شور آفریدنش
 آواز و می که زاده ی طبع خدا نبود
این خوردنش حرام شد ، آن یک
شنیدنش در بوسه و نگاه تو شادی نهفته ای
 در مستی و گناه تو لذت نهاده ا ی
 بر هر که در بهشت خدایی طمع نبست
دروازه ی بهشت زمین را گشاده ا ی
اما اگر تو شعر فراوان سروده ای
شعر خدا یکی است ، ولی شاهکار اوست
شعر خدا غم است ، غم دلنشین و بس
 آری ، غمی که
معجزه ی آشکار اوست
دانم چه شعرها که تو گفتی و او نگفت
یا از تو بیش گفت و نهان کردم نام را
 اما اگر خدا و ترا پیش هم نهند
 آیا تو خود کدام پسندی ، کدام را ؟


[ شنبه 92/7/27 ] [ 11:33 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


...

هیچ چیز آن سوی پیروزی نبود
تلخی این کشف امروزی نبود
 با امید مرگ حالا زنده ام
زندگی آش دهن سوزی نبود
...


[ چهارشنبه 92/7/24 ] [ 10:44 صبح ] [ ... ] [ نظر ]


چه شود؟

[ جمعه 92/6/15 ] [ 12:22 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


فقط برای اینکه این عکسه رو یه جای سیو کنم این مطلبو گذاشتم...

ببین بانو...

شما که دلت برای من تنگ نمیشه...

ولی به قول سحربانو...

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...

اعتراضی نیست....


[ شنبه 92/5/19 ] [ 8:52 صبح ] [ ... ] [ نظر ]


:(

حتی دیگه شونه هاتون رو هم نمی خوام...

فقط می خوام برم...


[ سه شنبه 92/4/11 ] [ 10:29 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


آرزوهایم...

دلم می خواد سرم رو بذارم رو شانه هایتان...

همین...


[ سه شنبه 92/4/11 ] [ 12:16 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


؟

لیلا...؟

چرا درست وقتی باید باشی؟

نیستی؟

.

.

.

خدایا چرا لیلا درست وقتی باید باشد نیست؟


[ جمعه 92/3/24 ] [ 10:47 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


...

تو
مثل هیچ کس نیستی...
و هیچ کس مثل تو...
حتی اگر نامت را هزاران نفر داشته باشند...
تورا باید
از چشمهایت شناخت . . .


[ سه شنبه 92/3/14 ] [ 4:26 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


درگیر تو بودن...

 

درگیر تو بودن یعنی

کلاسی پر از چهره هایی شبیه تو

استادی که نام تو را تکرار می کند

ساعات درسی که با یادت می گذرند

آدم هایی که شبیه تو می خندند

خیابان هایی که هم نام تواند

ساده بگویم

درگیر تو بودن

دختری است شبیه من

.

.

.


تو شعری

ومن

عاشقی

که دوست داشت

شاعر باشد


[ سه شنبه 92/3/14 ] [ 4:12 عصر ] [ ... ] [ نظر ]


   1   2   3   4   5   >>   >